آوا،نوای زندگی

در آغاز.....

آوای نازم سلام مامانم. من الان،در حالی که بیمارستان کشیکم و ١٢ ساعت هست که صورت نازت روندیدم و دلم حسابی برات تنگ شده ، دارم سعی می کنم اولین صفحه خاطرات زیبای شما رو بنویسم خانومم. خداوند بر سر من و بابا امیر جونی منت گذاشت ودر تاریخ ٢٧ تیر ماه سال ٩٠ ساعت ٧ و نیم صبح، بزرگترین بهترین و زیبا ترین  نعمتش رو که شما باشی به ما داد. امیدوارم که ما سپاسگذاران لایقی باشیم. گل نازم از وقتی که خاله فاطمه(دوست خوب مامان)این سایت رو به من معرفی کرده که بتونم خاطرات زیبای با شما بودن رو توش بنویسم ٣ ماهی میگذره ولی............. حالا بزرگ میشی و میبینی که مامانی چقدر گرفتاره ....به هرحال خدا رو شکر الان تونستم کا...
4 اسفند 1390
1